ساڵح بێچار

ترجمه‌ی شعرهایی از استاد "صالح بیچار" (به کُردی: ساڵح بێچار) شاعر کُرد زبان توسط #زانا_کوردستانی




(۱۶)
تو که رفتی هیچ چیز دنیا تغییر نکرد!
همان وعده‌گاه ما دو تا!
همان فصل‌ها!
همان کوچه و خیابان‌ها و
من، که رهگذر همیشگی همان راه‌هایم...
با این تفاوت،
که دیگر تو نیستی و من همیشه تنهایم!


(۱۷)
لخت و ملوس و حساس،
مزین‌اند به دانه‌های شبنم --
سبزه‌های بهاری!


(۱۸)
دو گل نرگس،
از بهار به جای مانده‌اند --
چشمان تو!


(۱۹)
دخترک پاییز،
گهواره‌ی تازه خریده است --
زازالک قرمز!


(۲۰)
کدامشان محق‌اند؟!
هر کدام، چهار حرف دارند --
حیات و ممات!


(۲۱)
دشتی سپیدپوش از برف،
یا که رودی دراز کشیده؟! --
زنی عریان!


(۲۲)
نخوردن شراب،
اهانت به انگور است --
نوشته‌ای بر روی برگ مو!


(۲۳)
دو دانه انگور،
دو پیک شراب شیراز است --
چشمان تو!


(۲۴)
من و تو، هرگز به هم نمی‌رسیم،
تا آن "و" --
مابینمان است!


(۲۵)
قله‌ای رفیع،
آبشار از شهد و عسل --
عبدالله پشیو!*
----------
* شاعر سرشناس کُرد زبان



(۲۶)
[عشق]
عشق و کودک همچون یکدیگرند،
لبریز از شیرینی و گریه!
عشق و زندگی همچون یکدیگرند،
ناگاه می‌آیند و به ناگاه می‌روند!
عشق و مرگ همچون یکدیگرند،
این خرقه‌ی حیات در برت می‌کند و
آن پیرهن کفن برایت می‌دوزد!
عشق و خدا همچون یکدیگرند،
نه شبیه چیزی هستند و
نه چیزی شبیه آن‌هاست.



شعر: #صالح_بیچار
ترجمه: #زانا_کوردستانی
دیدگاه ها (۰)

طلعت طاهر

منصور کوشان

صالح بیچار

محمد مرادی نصاری شاعر ایلامی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط